شهر زیرزمینی ۶طبقه ای کشف شده در شهرستان "موجور" از توابع استان "کئرشهیر" ترکیه در انتظار بیرون آمدن از زیر خاک بسر می برد.
این شهر زیرزمینی در خلال فعالیتهای یک شرکت ساختمانی در سال ۱۹۷۴کشف شده است که تاکنون دو طبقه از این شهر شش طبقه برای بازدید عموم بازشده است.
این شهر که گفته میشود، به سده های سوم و چهارم بعد از میلاد تعلق دارد، عارف یالچین فرماندار موجور طی سخنانی در این رابطه گفت:" مردمان آن دوره که ترویج مسیحیت مراحل اولیه را طی می کرد، برای رهایی از ظلم و بیداد و بقای ادیان خود، در این شهر زندگی می کردند".
شهر زیرزمینی مذکور، ۷۰درصد منطقه مسکونی شهرستان موجور را دربر گرفته است.این شهر شامل اماکن مسکونی، انبارها و سرپناهی برای دامها می باشد.
گفتنی است کارشناسان بر این عقیده اند که منطقه در آینده نزدیک بصورت مرکز جاذبه جهانگردی در خواهد آمد.
حافظه تاریخ همیشه در مورد «نقش آفرینانش» دقیق نبوده است و به دفعات دچار فراموشی شده است، خصوصا این فراموشی در مورد زنان بیشتر از مردان است. روی سخن تاریخ با مردان تاریخساز است و عبارت «زنان تاریخساز»، عبارت غریبی است؛ برای همین گفته میشود تاریخ مذکراست. «زینب پاشا» یکی از شخصیتهای گمشده تاریخ ایران است که به تنهایی و در اوج روزهای پردهنشینی زنان، پرچمدار اعتراضهای مردمی پیش از انقلاب مشروطه در تبریز بود. قیام وی از جمله حرکتهای مردمی بود که در شکلگیری انقلاب تجددطلبی مشروطه در تبریز نقش داشت. زینب پاشا با شکستن حریم دیکتاتوری ترس، جرئت اعتراض را در مردم بیدار کرد، اما نامش در زیر سایه بلند نامهای رجال دوران ناپیدا و به دست فراموشی سپرده شد. لذا رد پای محسوسی از وی در اسناد مکتوب موجود یافت نمیشود. بیشتر منابع تحقیقی از زندگی زینب پاشا، منابع شفاهی هستند که یا سینه به سینه نقل شده و یا در خاطرات و نقل قولهایی در ارتباط با زندگی دیگران نامی هم از او آورد. تعداد اسناد و مکتوباتی که در ارتباط با زینب پاشا در چند سال اخیر منتشر و گردآوری شده است، محدود است که غالبا به صورت کتاب و مقاله منتشر شده است و بیشتر براساس تجربیات شخصی کسانی است که یا در زمان زینب پاشا در قید حیات بودهاند و نگارنده شانس مصاحبه و گفتگو با وی را داشته است یا اشارات کوتاهی است در لابلای خاطرات و دستنوشته های راویان پر آوازه قیام مشروطه. زینب پاشا معروف به «بیبیشاه زینب»، «زینب باجی»، و «دهباشی زینب» در محله عمو زینالدین که یکی از محلات قدیمی و فقیرنشین شهر تبریز است به دنیا آمد. پدرش شیخ سلیمان، روستایی تهیدستی بود که مانند بسیاری دیگر، روزگار را به سختی میگذارنده است. نام پدر، تنها اسمی است که در کنار اسم زینب دیده میشود و اطلاعاتی مبنی بر ازدواج زینب در دست نیست. در تنها عکس منسوب به زینب پاشا، وی زنی است تنومند و قویهیکل که با بیقیدی پا روی پا اندخته و برخلاف دیگر زنان در تصویر اثری از طنازی یا ظرافتهای زنانه معمول در چهره وی دیده نمیشود. گفته شده است او برخلاف دیگر زنان آن زمان تبریزی که روبنده به صورت خود میزدند، با صورت باز و بدون روبنده رفتوآمد میکرد و مانند مردان به قهوهخانهها رفت و آمد داشت و بیمهابا در جمع مردان مینشست و قليان میکشيد. او در عملیات و حملاتی که انجام میداد چارقد از سر برمیداشت و به نشان تحقیر مردان آن را به سویشان پرتاب میکرد.غارت اموال اغنیا و تقسیم آن در بین فقرا محور اصلی فعالیتهای زینب پاشا را تشکیل میداد و در این راستا ترسی از شکستن قالبهای سنتی جنسیتی مرسوم نداشت و حتی در مواردی با نمایش رفتارهای مردانه، قدرت و توانمندیهایش را به رخ جامعه مردان میکشید.
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزندبیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. ولی دیگر جریان آب خشک شده بود ...چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.و بر بال دیگرش نوشتند:هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
جمجمه "یک سرباز رومی" که در لشگرکشی به سرزمین گل ها کشته شده است. حدود 52 سال پیش از میلاد خنجری که در جنگ باعث مرگ او شده؛پس از بیش از 2000 سال هنوز در جمجمه اش قرار دارد!
کتاب آشپزی دیکتاتورهای جهان شبیه کتابهای دیگر نیست. این کتاب دستور غذای رهبران خودکامه جهان را به خانه شما می آورد تا طعم غذای آنها را بچشید.
اگر هرگز مایل به چشیدن غذای دیکتاتورها بوده اید، اکنون کتابی از دستور غذاهای این افراد در اختیار شماست.
ویکتوریا کلارک و ملیسا اسکات، نویسندگان کتاب "آشپری دیکتاتورها"، این کتاب را ترکیبی از تاریخ، آلبوم عکس و دستور غذاهای دیکتاتورهای معروف جهان همچون هیتلر و استالین می دانند.
آنها در مقدمه کتاب خود نوشته اند: "ما امیدواریم این کتاب شما را سرگرم کند، با دستور غذاهایی لذیذ آشنا شوید، و همچنین به شما نشان دهد که فاصله بین افراد عادی و این دیکتاتورها چقدر باریک است."
این کتاب شرحی تفصیلی از زندگی دیکتاتورها با معرفی غذاهایی است که آنها می خوردند.